یابن الحسن! جمعه که می شود بدجور هواییتان می شوم. بد جور دلم می گیرد. کاش هر روزمان جمعه بود تا شاید حتی برای چند لحظه در روز "منتظر" می بودیم.
آقای من! به که و کجا شکایت برم، وقتی هم شاکی خودم هستم و هم متهم؟
مولای من! حالا می فهمم راست است که می گویند: از دل برود هر آن که از دیده رود!
اِلی مّتی اَحارُ فیکَ یا مولای، و اِلی مّتی؟
بدین دو دیده ی حیران من هزار افسوس که با دو آینه رویش عیان نمی بینم